فیلم سوزی؛ برداشت هزارم!
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۷۶۹۸۰
گروه سینما و تلویزیون: روند اکران فیلم ها در یکی دو ماه اخیر سرعت عجیبی گرفته. فیلم ها روی پرده می آیند؛ نمایشی نصفه نیمه و کوتاه را تجربه می کنند؛ فروشی معمولی را به ثبت رسانده؛ و به سرعت جای خود را به فیلمی دیگر می دهند تا آن هم بیاید و تمام این مراحل را یکی یکی به تکرار نشیند؛ و آمار فیلم های نمایش داده شده امسال را از رکورد قبلی و رکوردهای قبل تر بالاتر ببرد؛ و کسی هم کاری ندارد که این رویه چه آسیب هایی به فیلم ها و فیلمسازان و روند طبیعی رشد و بالیدن فیلمسازان در یک فضای نرمال اقتصادی می زند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شهروند، تا چشم باز می کنی این روزها؛ نام فیلم جدیدی را می بینی که بر پرده ها آمده و این یعنی که تا چشم باز میکنی می بینی فیلمی دیگر بی سر و صدا از پرده ها پایین آمده و سراغ سرنوشت محتومش رفته است؛ و مگر معنای ترکیب فیلم سوزی جز این است؟ جز این که فیلم فقط به نمایش درآید؛ بی توجه به بهره وری از داشتهها و استعدادهای بالقوه اش؟...
آن چه در مطلب زیر آمده اشاره ای است به چند فیلم که نمایش شان در این یکی دو هفته اخیر آغاز شده. جالب این است که در فاصله میان نوشته شدن و انتشار این مطلب چند فیلم دیگر از جمله خفه گی، آزاد به قید شرط و... نیز به چرخه اکران اضافه شده؛ که طبیعی است بگوییم نوشتن درباره آن ها بماند برای زمانی دیگر که درباره فیلم های روی پرده می نویسیم...
ملی و راههای نرفتهاش
داستان تلخی است...
جدیدترین فیلم اکرانشده تهمینه میلانی بسان دیگر آثار کارنامه این فیلمساز اجتماعینگر داستانی دارد درباره مسائل و مصایب زندگی بهعنوان یک زن در جامعه مردسالار امروز. ملی و راههای نرفتهاش که در ادامه نگاه منتقد تهمینه میلانی اینبار روی خشونت خانگی متمرکز شده؛ داستان دختری جوان و کمتجربه به نام ملیحه است که با ازدواجی نادرست و بدون رضایت خانواده با جوانی به نام سیامک با بازی میلاد کیمرام با آشکارشدن تفاوت دیدگاه و اختلاف فرهنگی بین این دو دچار مشکلاتی حاد میشود. ملی و راههای نرفتهاش فیلم پرستارهای است و بازیگران شناختهشدهای چون میلاد کیمرام، ماهور الوند، السا فیروزآذر، جمشید هاشمپور، افسر اسدی، جمشید جهانزاده، فرزانه نشاطخواه، ستاره اسکندری، تورج منصوری، فلور نظری و مسعود فروتن در این فیلم ایفای نقش کردهاند، به همین دلیل هم است که فروش نزدیک به یکمیلیاردو٣٠٠میلیون تومانی فیلم در پنجهفتهای که از اکرانش میگذرد، چندان موفقیتبار به نظر نمیرسد.
ملی و راههای نرفتهاش به سیاق دیگر فیلمهای تهمینه میلانی در ارتباط با منتقدان چندان راضیکننده جلوه نکرده و نقدهای منفی تندوتیز زیادی درباره آن نوشته شده که البته با توجه به موقعیت همیشگی میلانی در مواجهه با منتقدان طبیعی به نظر میرسد. تهمینه میلانی درباره فیلمش و برخوردهایی که با ملی... صورت گرفته است، میگوید: مَلی و راههای نرفتهاش یکی از معدود فیلمهای مستقل امسال است. من و همسرم با پول خودمان این فیلم را ساختهایم. البته ناگفته نماند که هزاران سنگ سر راه ما انداختند که اصلا فیلم را نسازیم. خود من زجرکش شدم تا این فیلم ساخته شد. هر شب با کابوس میخوابیدم. وسط فیلمبرداری دادگاه میرفتم. این استعدادکشی و نقدکشی از کجا میآید؟ جریانی تعدادی فیلم میسازد و برای تبلیغ سیاستهای خود تاریخ دورهای از ایران را وارونه جلوه میدهد، حالا برای درخشش فیلمهایش عرصه را خالی میخواهد و بهترین زمان اکران را از آن خود میکند. داستان تلخی است.
حمایت از تولید ملی
ششمین فیلم کارنامه حسین قناعت بعد از فیلمهای من و نگین دات کام، ماجراهای اینترنتی، زخم شانه حوا، دزد و پری و دو دزد و دو پری؛ داستان چهار کودک و نوجوان ٧ تا ١١ ساله تکواندوکار است که بعد از اینکه میفهمند پدرانشان که کارگران یک کارخانه تولید لوازمالتحریر در شرف تعطیلی هستند، قرار است کارشان را از دست دهند، برای جلوگیری از بیکاری پدرانشان و گیر انداختن قاچاقچیان این کالا که درواقع عاملان اصلی این تعطیلی هستند، به تعقیب آنها میپردازند و ماجراهایی شاد، اکشن و سرگرمکننده رقم میزنند...
قهرمانان کوچک علاوه بر اینکه در نمایش عمومیاش بازتاب رسانهای و انتقادی خاصی نداشته و درحالیکه حدود ٢٠ روز از آغاز نمایشش میگذرد، در سکوت روی پرده است؛ در گیشه سینما نیز فیلمی تاکنون شکست خورده قلمداد میشود و تا لحظه نوشتهشدن این مطلب در شانزدهمین روز اکرانش کمتر از ٥٠میلیون تومان فروخته است که در سینمای موسوم به سینمای کودک و نوجوان سالهای اخیر اتفاقی شگفتانگیز نیست. در قهرمانان کوچک برزو ارجمند، بیژن بنفشهخواه، بهنوش بختیاری، آناهیتا همتی، ارژنگ امیرفضلی، نادر سلیمانی، شهرام قائدی، عباس محبوب، یوسف کرمی، افشین سنگچاپ و بازیگران خردسال یاس نوروزی، پارسیا شکوریفر، عرفان برزین، کامیار محمدی، امیرکیان عبدی و ایمان امیری ایفای نقش کردهاند.
حسین قناعت درباره قهرمانان کوچک گفته: ابتدا که ساخت این فیلم با موضوع حمایت از تولید ملی و ایران پیشنهاد شد، با عمق فاجعه و مضرات عدم توجه به کالای ایرانی هنوز آشنا نشده بودم، اما پس از مدتی که اطلاعات کسب کردم و سراغ خانوادههایی رفتم که در اثر ورود محصولات قاچاق به ایران و تعطیلی کارخانههای تولیدات محصولات داخلی آسیبدیده بودند، از شدت آسیب این امر به جامعه و اقتصاد آگاه شدم. قناعت ادامه میدهد: این فیلم سفارش هیچ ارگان یا نهادی نیست، در طول فیلم هم سعی کردهایم از شعار دادن دوری کنیم و یک فیلم کمدی سرگرمکننده ویژه کودکان و نوجوانان و خانوادهها بسازیم؛ اگر علاوه بر پیشنهاد سرمایهگذاران فیلم بخواهیم عامل دیگری را برای نوشتن و ساخت این فیلمنامه دخیل بدانیم، باید عرض کنم که سفارش نوشتن این فیلمنامه را از دختربچه بیماری گرفتم که از تعطیلی کارخانهای در ایران و بیکارشدن پدرش آسیب دیده بود.
مالاریا
دنبالهای بر نفس عمیق و دربند
ششمین فیلم کارنامه پرویز شهبازی در خلاصه داستانش نوشته شده و داستان دختر و پسری است که در تهرانگردیهای خود با مردی برخورد میکنند که مشکلی دارد و آنها سعی میکنند راهحلی برای اين مشکل پيدا کنند.
این فیلم که برخلاف نمایشش در دوره سیوچهارم جشنواره فیلم فجر در فستیوالهای خارجی موفقیتی نسبی به دست آورد و توانست در هفتادوسومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز در بخش رسمی مسابقه افقها پذیرفته شود و منتخب جشنوارههای ورشو لهستان، بوسان کرهجنوبی، شیکاگو و... بوده؛ تصاویری ملموس از تهران معاصر و واقعیت جوانان ایرانی در معرض خطر ارایه میکند و از این منظر در راستای فیلمهای جوانانه کارنامه شهبازی چون نفس عمیق و دربند قرار میگیرد. مالاریا که از بازی بازیگرانی چون ساعد سهیلی، ساغر قناعت و آذرخش فراهانی در نقشهای اصلی بهرهمند بوده؛ تاکنون کمتر از ٢٠٠میلیون تومان فروخته و به عبارت بهتر در رقابت گیشه به موفقیت چندانی نرسیده، البته از نظر انتقادی نیز با برخورد دوگانه منتقدان مواجه شده و در عین اینکه برخی از سینمایینویسها آن را یکی از آثار ناموفق سازندهاش ارزیابی کردهاند، در نوشتههایی نیز یکی از بهترین فیلمهای پرویز شهبازی نامیده شده است.
پرویز شهبازی در گفتوگو با اسکرین دیلی درباره مالاریا میگوید: من ۱۳سال است که درباره جوانان ایرانی فیلم میسازم. این فیلم از نظر فرمی دنبالهای بر فیلم قبلی من نفس عمیق و دربند است که هر دو درباره جوانان ایرانی هستند. من با جوانان زندگی و بر رفتارهایشان تمرکز میکنم. الهامبخش من جامعه اطراف خودم بوده و برخی از جزییاتی که میبینید از شخصیتهای واقعی در زندگی واقعی آمدهاند.
زرد
نمایش روابط انسانی!
نخستین فیلم مصطفی تقیزاده در مقام کارگردان و نویسنده را کامران مجیدی تهیه کرده؛ فیلمی که با توجه به سروشکل متفاوت و جوانپسندش از همان ابتدای کار یکی از آثار بالقوه پرفروش سینمای ایران قلمداد میشد که فروش ٢میلیاردواندی این فیلم در مدت زمان نهچندان زیادی که از اکرانش میگذرد، مبین صحت این پیشبینیهاست...
زرد یک داستان جوانپسند اجتماعی دارد که در فضایی شهری روایت منحصربهفردی از داستان زندگی چند جوان دارد. خلاصه داستانی که در زمان جشنواره گذشته فجر از سوی روابط عمومی فیلم چنین آمده بود: آدمهای عجیبی هستیم...
امروزمون با فردا خیلی فرق میکنه. این جملات که ظاهرا میتواند ترجمان حالوهوای فیلم باشد، با اینکه در ظاهر گنگ به نظر میرسد، اما حداقل تا اینجای اکران فیلم توانسته است در ایجاد کنجکاوی و کشاندن جوانان به سالنهای سینما موثر افتد...
کارگردان فیلم زرد، مصطفی تقیزاده که نامش را پیش از این در آثاری همچون محرمانه تهران، مادر پاییزی و چند متر مکعب عشق بهعنوان بازیگر، نویسنده فیلمنامه، دستیار دوم کارگردان، برنامهریز و... شنیده بودیم، در این فیلم از حضور بازیگرانی چون بهرام رادان، ساره بیات، مهرداد صدیقیان، شهرام حقیقتدوست، بهاره کیانافشار، آناهیتا درگاهی، حسین مهری، امیرعلی نبویان، متین ستوده، حسین نائینی، علیرضا استادی و... بهره جسته و از این نظر یکی از پرستارهترین فیلمهای سال را شکل بخشیده؛ به پاس نگاه جوانپسند و کست پرستارهاش در مواجهه با مردم نیز موفق عمل کرده است؛ به نحوی که در دومین هفته اکران نیز فروش ٢میلیارد تومان را پشت سر گذاشته است که برای فیلمی غیرکمدی در اوضاع امروز سینمای ایران فروش قابل قبولی به نظر میرسد.
این فیلم که سال گذشته برای حضور در جشنواره فجر درخواست داد، اما در این رقابت پذیرفته نشد، در مسابقه جشنواره بینالمللی فیلم هنر روسیه حضور داشت و توانست دو جایزه اصلی جشنواره در بخش بهترین فیلم و فیلمنامه را از آن خود کند. زرد همچنین در جشنواره شانگهای هم جایزه بزرگ هیأت داوران و جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کرده است. مصطفی تقیزاده درباره زرد گفته: نمایش روابط انسانی که قبلا در فیلمهای کوتاهم نیز وجود داشت، مهمترین چیزی است که در زرد دنبالش بودم. در زندگی روزمره هم در فهم روابط آدمها خیلی فوکوس میکنم، روابط افراد با یکدیگر را میسنجم و تحلیل میکنم. روابط انسانی خیلی برایم پیچیده و عجیب است، به علت اینکه الان من و شما اینجا در کنار هم نشستیم و خیلی مسالمتآمیز داریم با هم گفتوگو میکنیم و بیرون از این دفتر ممکن است نوع روابطمان تغییرات زیادی پیدا کند. فیلم زرد هم این شکلی است و در آن دغدغههای انسان امروز، نوع ارتباطگیری افراد با یکدیگر و ریاکشن آدمها در شرایط مختلف نمایش داده میشود. این روابط برآمده از وضعیتی است که به شکل نسبی تحتتأثیر شرایط پیرامونی بوده و متغیر است.
خانه دختر
بازگشته از توقیف!
فیلم تازه از توقیف درآمده شهرام شاهحسینی که با بازی حامد بهداد، باران کوثری، پگاه آهنگرانی و رعنا آزادیور و فیلمنامهای از پرویز شهبازی ساخته شده؛ نهتنها بهترین فیلم کارنامه شاهحسینی است، بلکه میتوان از آن بهعنوان یکی از بهترین و جسورانهترین فیلمهای سالهای اخیر یاد کرد که به بهانه داستانی درباره ناپدیدشدن و مرگ یک دختر در آستانه ازدواج نقبی میزند به اخلاقیات حاکم بر جامعه امروز و علل و عواملی که پنهانکاری را در چنین جوامعی اپیدمی میکنند...
شهرام شاهحسینی که پیش از خانه دختر فیلمهای کلاغ پر، زنها فرشتهاند، آقای هفت رنگ و کلاف را جلوی دوربین برده؛ در این فیلم که داستان دو دختر دانشجو است که به دنبال کشف راز مرگ همدانشگاهی خود، درست در روز پیش از مراسم عروسیاش هستند؛ از ریتمی جذاب و پرتحرک برای روایت داستانش بهره برده است. در ادامه میبینیم که پدر دختر فوتشده قصد دارد خانه کوچکشان را زیر قیمت بفروشد تا زودتر از محله و نگاه سنگین مردمانش فرار کند و داماد که در جستوجوی فهمیدن گذشته دختر فوتشده است، درنهایت میفهمد که چرا دختر جوان کشته شده است.
شاهحسینی در زمان نمایش جشنوارهای درباره فیلمش گفته بود: من معتقدم قصه را باید جدی بگیریم و فکر نکنیم که اگر با یک ایده یا حادثه مثل سنگسارکردن یک زن یا تجاوز به یک شخص مواجه شدهایم، پس با موضوعی جذاب روبهرو هستیم. خیر! این موضوعات بیشتر برای تلویزیون جذاب است، آن هم نه برای سریال بلکه برای اینکه مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد و کارشناسان و روانشناسان درباره آن صحبت کنند. به نظرم سینما پس از این ماجراهاست و حالا قبل از اینکه بخواهیم به تفاوت این فیلم با آثار قبلیام بپردازیم، باید درباره این فیلمنامه بگویم و اینکه پرویز شهبازی آنقدر روان با این فیلمنامه برخورد کرده است که گویی شخصیتها خودشان دیالوگهای خود را نوشتهاند. دکوپاژ، میزانسن و... همه چیز به شکلی مشخص بود و بهطور مثال من هر چه فکر میکردم که دکوپاژ باید چگونه باشد، به هیچ نتیجهای نمیرسیدم، چون همه جزییات در وضوح کامل بود و هیچ جای دومی برای چیزی متصور نبود جز همان چیزی که در فیلمنامه آمده بود.
پ.ن: توصیه این فیلم برمبنای نسخه نخست فیلم صورت گرفته و نگارنده هنوز نسخه جدید خانه دختر را ندیده است.
یک موضوع موقت
نخستین فیلم کاوه صباغزاده در مقام کارگردان که در خلاصه داستانش آمده: من دوستت دارم و این به تو هیچ ربطی نداره! خلاصه داستانی بیربط به این کمدی پرتحرک و جذاب درباره روابط فردی یک زوج روشنفکر و البته درونیات و رویاهای این زوج که یکی از متفاوتترین فیلمهای سال را پیش چشم مخاطبان آورده است.
ایتالیا ایتالیا داستان نادر را روایت میکند که در جریان زندگی با برفا که یک دستیار کارگردان باانرژی و شاد است، آشنا میشود. ازدواج نادر و برفا با مشکلاتی روبهرو میشود که این مشکلات در ادامه، زندگی آنها را با تلاطماتی روبهرو میکند، اما نادر عاشقتر از این است که افسار زندگیاش را به دست امواج خروشان مشکلات بدهد...
ایتالیا ایتالیا که نخستین بار در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و توانست موفقیتی نسبی را در مواجهه با مخاطب و بهخصوص منتقدان به دست آورد؛ در اکران عمومیاش اما نتوانسته آن تجربه را تکرار کند و آمار فروشش در پایان دومین هفته نمایش حدود ٦٠میلیون تومان است.
در ایتالیا ایتالیا بازیگرانی چون حامد کمیلی، سارا بهرامی، رضا سخایی، جهانگیر میرشکاری، فرید سجادیحسینی، دانش اقباشاوی، ناصر سجادیحسینی، همایون ارشادی، علی ملاقلیپور، حسن زاهدی، مصطفی احمدی، محمدعلی جناب، امین قوامی، مهدی فهیمی، پریناز کنگاوری، آیدا اورنگ، افشین رضایی، سپیده راستیفر و شمار دیگری از دستاندرکاران سینمای ایران حضور دارند.
بازتاب فیلم در میان منتقدان نیز خوب بوده و منتقدان سرشناس در نوشتههایشان از این فیلم تعریف کردهاند. نیما حسنینسب این فیلم را فیلمی سرحال و گرم اما نامنسجم نامیده و کیوان کثیریان نیز از توصیف فیلمی که حالش خوب است، در رابطه با آن سود جسته است.
کاوه صباغزاده درباره فیلمش میگوید: همیشه به اقتباس ادبی علاقه داشتم. دلم میخواهد همیشه فیلمنامه اقتباسی بنویسم. دربارهاش تحقیق میکنم و اطلاعات بیشتری نسبت به فیلمنامهنویسی اورژینال دارم. اصولا ترجیح میدهم داستانهای خوبی را که میخوانم به فیلم تبدیل کنم، علاقهای به ساخت فیلمنامههای غیراقتباسی ندارم. وقتی هم داستان موضوع موقت جومپا لاهیری را خواندم، اول از همه روح شرقی داستان بود که توجهم را به خود جلب کرد و بعد از آن سادگی، ظرافت، نکتهسنجی و صمیمیت داستان خانم لاهیری باعث شد این داستان نزدیک به ١٠سال در ذهنم بماند تا روزی برسد که احساس کنم زمان ساختنش فرا رسیده است. از همان دفعه اولی که داستان را خواندم، میدانستم که یک روزی آن را میسازم.
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۷۶۹۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بهترین فیلم های وسترن با بازی «لی ون کلیف»؛ از Beyond the Law تا The Grand Duel
بیش از سه دهه از آخرین نفسهایی که لی ون کلیف فقید کشید میگذرد، اما او یکی از مشهورترین و دوست داشتنی ترین بازیگرانی است که در آمریکا و ایتالیا (جایی که بسیاری از وسترنهای اسپاگتی خود را در آنجا بازی کرده است) در لوکیشن های فیلمسازی قدم زده است.
به گزارش روزیاتو، ون کلیف پرکار و مشهور بود، به طور میانگین هر سال حدود سه فیلم بازی می کرد و بر خلاف دیگر بازیگران قدیمی هالیوود که بیشتر نقش قهرمان یا نقش منفی داستان را بازی میکردند، یک بازیگر متنوع الکار بود که همیشه از انتخاب تمامی بخش های طیف اخلاق استقبال می کرد.
ون کلیف پس از خدمت به عنوان خدمه سونار در طول جنگ جهانی دوم، به هالیوود پیوست. او با رضایت تمام نقش های مکمل را پذیرفت تا اینکه در سال ۱۹۶۵ زمانی که سرجیو لئونه برای فیلم چند دلار بیشتر (For a Few Dollars More) او را انتخاب کرد، اتفاق بزرگ دوران حرفه ایش رخ داد و به شهرت رسید.
از آنجا به بعد، مسیر حرفه ای لی ون کلیف همواره رو به جلو بود و هر روز بر اعتبار و شهرت این بازیگر افزوده می شد. این بازیگر مشهور در طول دوران حرفه ای درخشان خود در بیش از ۵۰ فیلم وسترن بازی کرد، بنابراین کسانی که میخواهند کل فیلم شناسی این بازیگر را ببینند، کار دشواری در پیش دارند.
با این حال، چند فیلم وسترن لی ون کلیف وجود دارد که هر کسی که طرفدار ژانر وسترن یا این بازیگر است حتماً باید آن ها را تماشا کند. بدین بهانه، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین فیلم های وسترن لی ون کلیف آشنا کنیم.
۱۰- The Stranger and the Gunfighter (1974)ادغام ژانرها در صنعت فیلمسازی رایج است، اما ترکیب ژانرهای رزمی و وسترن زیاد اتفاق نمی افتد. خوشبختانه، تب کونگ فو در اوایل دهه ۷۰، کارگردان ایتالیایی، آنتونیو مارگریتی را به تلاش برای ساخت چنین تلفیقی تشویق کرد.
در نتیجه این تلاش ها بود که فیلم The Stranger and the Gunfighter متولد شد. در این فیلم، یک جنگسالار تشنه ثروت، هو چیانگ (لو لیه) را مجبور میکند تا به غرب قدیم برود، تا گنج متعلق به عموی مردهاش را پیدا کند، در غیر این صورت خانوادهاش را خواهد کشت. زمانی که چیانگ به آمریکا میرود، مجبور میشود با قاتل عمویش، داکوتا (ون کلیف) متحد شود که البته اتحادی از روی رضایت نیست.
به عنوان یک استاد هنرهای رزمی در سرزمینی پر از ششلول بند، چیانگ بدون شک در این فیلم شبیه یک ماهی در خارج از آب است، اما او هنوز هم به لطف کمک های داکوتا موفق می شود خارج از زیستگاه طبیعی خود زنده بماند.
پیوند و همکاری غیرمنتظره بین این دو چیزی است که فیلم را به اوج جذابیتش می رساند. رویدادها بین نبرد تن به تن رزمی و تیراندازیهای به سبک سنتی در حال تغییرند که احساس خوشایند خاصی ایجاد میکنند. طرح داستان به همان اندازه که خلاقانه است بامزه نیز هست.
برای مثال، مشخص می شود که عموی چیانگ قبل از مرگ، مسیر مایکل اسکافیلد در سریال فرار از زندان را رفته و نقشه گنج را بر روی بدن چهار معشوقهاش نقاشی کرده است. بنابراین چیانگ و داکوتا مجبور می شوند این چهار زن را پیدا کنند، اما وادار کردن آن ها به نشان دادن نقاشی های پشت شان برای نقشه خوانی، کار راحتی نیست.
۹- Beyond the Law (1968)در فیلم Beyond the Law، کارگردان جورجیو استگانی یک انتقال غافلگیرکننده از راهزن به کلانتر را به مخاطبان ارائه می دهد. یک سارق حرفه ای و کاربلد، کادلیپ (ون کلیف)، که ترجیح میدهد بدون خشونت دزدی کند، پس از اینکه گروه دیگری از راهزنان را از دزدی از دلیجانی باز می دارد که خودش قصد سرقت از آن را داشت، به شکل غیرمنتظره ای خود را در سمت مجریان قانون میبیند.
شجاعت کادلیپ نشان کلانتری را برایش به ارمغان میآورد، اما او متوجه میشود که این شغل بسیار سختتر از آن چیزی است که انتظار داشت.
تماشای فیلم وسترن Beyond the Law بسیار خوشایند است زیرا بیشتر شخصیت محور است تا اکشن یا طرح محور. مخاطبان اغلب وارد ذهن کادلیپ میشوند و از این که او به چه چیزی فکر میکند یا قرار است چه کاری انجام دهد مطلع می شوند.
به لطف این رویکرد، تشخیص مهارت های بازیگری برتر ون کلیف ساده تر می شود. در اینجا بارها شاهد نگاه خیره تند و تیز همیشگی ون کلیف با چشمان ترسناک، پوزخند کینه توزانه و حرف زدن آرام و دقیق او هستیم.
با خشونت محدود، این فیلم برای تشریح مضمون اخلاق نیز زمان می گذارد. کادلیپ دائماً با انتخابهای سختی روبرو میشود، مانند اینکه آیا به همکاران سابق خود دستبند بزند و یا از پولی که وظیفه نگهبانی آن را بر عهده دارد، مقداری کش برود یا نه. به نوعی، او همیشه انتخاب درستی می کند، اما این انتخاب هرگز آسان نیست.
۸- Barquero (1970)گوردون داگلاس بزرگ، که کار خود را به عنوان یک کودک بازیگر آغاز کرد، از تست کردن لذت می برد. در فیلم Barquero، او با موفقیت لی را متقاعد کرد که یک بار دیگر نقش یک شخصیت خوب و مهربان را بازی کند و نتایج فوق العاده ای بدست آمد.
در اینجا، لی نقش تراویس، اپراتور یک کشتی مسافربری را بازی می کند که مردم را از طریق رودخانه از آمریکا به مکزیک منتقل می کند. وقتی متوجه می شود که یک دسته راهزن خطرناک در راه هستند، با خود عهد می بندد که به این گروه اجازه ندهد از رودخانه رد شوند. بنابراین یک درگیری پرتنش ایجاد می شود.
فیلم وسترن Barquero حدود ۱۱۵ دقیقه زمان دارد و از این مقدار ۱۰۰ دقیقه صرف زمینه سازی برای رویارویی نهایی می شود. خب، تماشاگران به دلیل مناظر زیبا، از این زمینه سازی سینمایی طولانی خسته نخواهند شد. کل طرح داستان بر جغرافیا تکیه دارد. نماهایی از رودخانه، سواحل و اطراف این لوکیشن ها همه به شکل زیبایی به تصویر کشیده می شوند.
طرح داستان نیز بسیار خوش ساخت است، و هیچ انتخاب غیر منطقی وجود ندارد. تراویس کاملاً حق دارد که به خاطر شغلش به عنوان اپراتور کشتی بدخلق و عنق باشد، زیرا می داند که رهبر دیوانه دسته راهزنان پس از عبور از رودخانه، ساکنان شهر مجاور را قتل عام خواهد کرد.
البته این یک نمایش ارتش یک نفره هم نیست. تراویس چند نفر را نیز دارد که به او کمک می کنند، بهویژه شخصیت سرسخت و بددهان ماونتن فیل، که حتی شخصیت شرور داستان را به چالش می کشد که گلوله های بیشتری به سمت او شلکی کند. او پس از برخورد یک گلوله، با لحنی تمسخر آمیز و دیوانه وار می گوید: “یک گلوله کار من را نمی سازد، پسر.” خوشبختانه، تراویس در نهایت به این خونریزی ها پایان می دهد.
۷- Sabata (1969)اولین قسمت از سه گانه ساباتا اثر جیانفرانکو پارولینی، تماماً درباره توطئه و فساد است. در اینجا، کلیف نقش یک جایزه بگیر را بازی می کند که وظیفه دارد سارقانی را که ۱۰۰,۰۰۰ دلار از پول ارتش ایالات متحده را دزدیده اند، شکار کند. برای این ماموریت ۵,۰۰۰ دلار به او وعده داده شده است.
در کمال تعجب، مشخص می شود که برخی از مقامات فاسد شهر این سرقت را سازماندهی کرده اند تا بتوانند از این پول برای خرید یک قطعه زمین ارزشمند که برای توسعه راه آهن اختصاص داده شده، استفاده کنند. وقتی آن را بفروشند، ۱۰ برابر ثروتمندتر می شوند. قابل درک است که ماموریت شخصیت اصلی داستان مانعی برای نقشه های آن هاست، بنابراین آن ها عهد می کنند که او را بکشند.
اکثر شخصیتهای وسترن شیوه استفاده از اسلحه را به خوبی می دانند، اما ساباتا بدون شک یکی از ماهرترین جایزه بگیران ژانر وسترن است. در طول فیلم، انبوهی از مهاجمان برای دستگیری او فرستاده می شوند، اما او بدون هیچ زحمتی و بدون نیاز به نزدیک شدن بیش از حد به آن ها، حسابشان را می رسد. او بسیار دقیق هدف می گیرد و چشمان باریک کلیف همه چیز را باورپذیر می کند.
از نظر شخصیت، ساباتا همچنان جذاب است زیرا عامدانه بد اخلاقی و بی اخلاقی را انتخاب یم کند. از آنجایی که او یک ضدقهرمان است، عهد میکند که پس از کشف توطئه، پول دزدیده شده را برای خودش نگه دارد. بخش زیادی از اعتبار این فیلم نیز به پارولینی باز می گردد. او برای منحصر به فرد ساختن فیلمش، در باب سلاح های استفاده شده توسط شخصیت ها خلاقیت به خرج می دهد.
این همان جایی است که اولین بار اسلحه بانجو (تفنگ پنهان شده در یک آلت موسیقی) ظاهر می شود. سالها بعد، این سلاح پس از بیرون کشیده شده توسط ال ماریاچی (آنتونیو باندراس) در فیلم Desperado دوباره محبوب شد.
۶- The Grand Duel (1972)پس از یک دهه خدمت به عنوان دستیارِ سرجیو لئونه، سرانجام جیانکارلو سانتی به تنهایی کار خود را آغاز کرد و فیلم وسترن The Grand Duel را ساخت. از بخت خوشش، او هنوز یکی از اسباب بازی های مورد علاقه استادش را داشت که با آن بازی کند.
لی ون کلیف در این فیلم در نقش کلانتر کلایتون بازی می کند، مرد قانونی که معتقد است یک فراری متهم به کشتن یک سرمایه دار، در واقع بی گناه است. از آنجایی که او از آن دسته کلانترهایی نیست که شاهد وقوع بی عدالتی باشد، تصمیم می گیرد که از این فراری بی گناه محافظت کند، در حالی که جایزه بگیران عرصه را بر او تنگ می کنند.
تا آنجایی که بحث فیلم هایی در مورد مردی در حال فرار در میان باشد، فیلم دوئل بزرگ با برخی از بهترین های این عرصه رقابت می کند. نیمه اول فیلم پر اکشن است، در شرایطی که کلانتر و متهم بیگناه با جایزه بگیرانی که به دنبال پول هستند و حاضر به گفتگو در مورد بی گناهی نیستند، مبارزه می کنند.
تماشای مرد متهم به شکلی ویژه ای جذاب است، جایی که او از یک بام به پشت بام دیگر می پرد و حتی در هنگام تیراندازی، پشتک وارو می زند. قسمت دوم فیلم نیز مانند یک فیلم پلیسی روایت می شود، جایی که کلیتون تلاش دارد تا بفهمد قاتل واقعی کیست.
این طرح و اکشن داستان با یک موسیقی فوق العاده از آهنگساز برنده اسکار آینده، لوئیس انریکز باکالوف ترکیب می شود. این موسیقی متن آنقدر خوب است که کوئنتین تارانتینو از آن برای Kill Bill: Volume 1 نیز استفاده کرد.
۵- The Big Gundown (1967)Big Gundown یک وسترن با تماشای ضروری برای علاقمندان به ژانر وسترن به ویژه در ژانر فرعی زاپاتا (فیلم های وسترن در مورد مکزیک و انقلاب این کشور در دوران غرب وحشی) است که بهترین مکزیک و غرب قدیمی را به تصویر می کشد.
در اینجا، یک سرمایه دار راه آهن، جاناتان کوربرت (کلیف) فعال سیاسی- هفت تیرکش را با وعده حمایت مالی از کمپین سیاسی اش وسوسه کرده، و او را مأمور می کند تا یک قانون شکن مکزیکی به نام کوچیلو را شکار کند.
این سرمایه دار بانفوذ ادعا می کند که کوچیلو یک متجاوز، قاتل و یک مرد تماماً نفرت انگیز است، و کوربرت به عنوان فردی که برای رفتار خوب ارزش قائل است، به سرعت کلت خود را برمی دارد و شروع به جستجوی این مرد شرور می کند.
این وسترن مورد تحسین منتقدان با غافلگیری قهرمان داستان و تماشاگران، اثرگذار است. در ابتدا، به نظر می رسد که همه چیز یک مسابقه و ماموریت آسان است. کوچیلو به عنوان یک شخصیت کودن به تصویر کشیده می شود و کوربرت سابقه بسیار خوبی در برابر مردانی مانند او دارد.
با این حال، کوچیلو ثابت می کند که یک فراری بدقلق و استاد در قال گذاشتن است. او قبل از اینکه حقیقت را برای کوربرت فاش کند، از تله های او دوری می کند. داماد الکلی سرمایه دار مقصر واقعی جنایت مورد نظر است و کوچیلو قربانی دیگری از یک دسیسه چینی کلاسیک است. پس از آن مناسبات تغییر می کند و اکنون فیلم صاحب دو قهرمان و دو شرور می شود.
۴-Death Rides a Horse (1967)برای هرکسی که مشتاق است ببیند شخصیت های منفی تاوان گناهانشان را می پردازند، دهها وسترن انتقامجویی فوق العاده وجود دارد، و Death Rides a Horse یکی از بهترینهاست.
این فیلم به کارگردانی جولیو پترونی در مورد هفت تیرکش جوانی به نام بیل است که در حال آماده شدن برای شکار و کشتن قانون شکنانی است که ۱۵ سال قبل خانواده اش را قتل عام کرده اند. او به زودی با یک تبهکار به نام رایان (ون کلیف) که به تازگی با قید وثیقه از زندان آزاد شده است، برخورد می کند، کسی که اتفاقاً بخشی از دارودسته ای بوده که آن جنایت را انجام داده است.
با این حال، رایان برای خودش بهانه ای می تراشد و اصرار می کند که اعضای گروهش برای او دسیسه چیده و او در واقع بیل را نجات داده است. شخصیت های فیلم در مورد به زبان آوردن دیالوگ بسیار مقرون به صرفه عمل می کنند، اما این موضوع اصلاً چیز بدی نیست.
حدود ۲۰ دقیقه طول می کشد تا رایان دهانش را باز کند و در این مدت، به طور مداوم به تماشاگران یادآوری می شود که نگاه خیره ون کلیف تا چه اندازه جذاب و مسحور کننده است.
علاوه بر این، در این فیلم وسترن تاکید زیادی بر کار دوربین وجود دارد. کلوزآپ های متعددی از چهره های غبار گرفته و زوم های غیرمنتظره زیادی در این فیلم وجود دارد. چیزی که فیلم کم دارد طرح منطقی است، اما اکشن داستان این نقص را جبران می کند.
برای مثال، هرگز به شکلی قانع کننده توضیح داده نمیشود که چرا این گروه به خانه خانواده بیل حمله کرده و هرگز چیزی به سرقت نبردند، اما این چیزی است که به راحتی فراموش میشود، به ویژه اینکه شلیک مداوم گلوله ها به شما فرصت نمی دهد به این موضوع فکر کنید.
۳- Day of Anger (1967)فیلم وسترن روز خشم ساخته تونینو والری قبل از تبدیل شدن به یک درام در مورد دشمنی، بهعنوان یک داستان در باب راهنمایی و مربیگری آغاز میشود. اسکات، رفتگر شهر که از اینکه به عنوان یک احمق دیده می شود، خسته شده است، عهد می بندد که نحوه استفاده از سلاح را یاد بگیرد.
وقتی یک هفت تیرکش به نام تالبی (ون کلیف) وارد شهر می شود و تصمیم می گیرد تیراندازی را به او یاد دهد، اوضاع برای اسکات آسان تر می شود. متأسفانه، زمانی که اسکات با مرد دیگری دوست می شود، این رابطه از بین می رود، که منجر به رویارویی پر تنشی در پایان بین دو دوست سابق می شود.
تماشای تبدیل شدن اسکات از یک شخصیت ضعیف که توسط هر مردی در شهر مورد تحقیر قرار می گیرد به یک هفت تیرکش خبره، الهام بخش است. انعطاف پذیری و سختکوشی او از صفحه نمایش بیرون می زند و بیننده را ترغیب می کند که برایش دل بسوزاند.
از سوی دیگر، تالبی به عنوان ابزاری استفاده می شود برای توضیح اینکه سوء استفاده چگونه عمل می کند. او خود نقشه ای می کشد تا به صدر قدرت در شهر برسد، اما در حالی که این کار را میکند، مرد دیگری با کاشتن ایدههایی در سر اسکات، علیه او نقشه میکشد.
بنابراین، داستان تالبی به عنوان یک داستان هشدار دهنده عمل می کند. او به آنچه که آرزویش را داشت میرسد، اما نمی تواند شاگردش را کنار خود نگه دارد. در نهایت این موضوع به سقوط او منجر می شود.
۲- For a Few Dollars More (1965)لی ون کلیف با بازیگران زیادی کار کرد، اما همکاریهای او با کلینت ایستوود به یاد ماندنیتر است. در فیلم For a Few Dollars More، او نقش سرهنگ مورتیمر، کهنه سربازی را بازی می کند که در جستجوی قانون شکنی به نام ال ایندیو است. او خیلی زود با یک هفت تیرکش ماهر به نام مانکو (ایستوود) که به دنبال همان مرد است برخورد می کند.
آنها به جای رقابت برای جایزه، موافقت می کنند که با هم کار کنند. آنچه در ادامه میآید یک داستان حماسی شگفتانگیز است که بسیار هیجانانگیزتر از سانجوروی آکیرو کوروساوا است (فیلم اصلی که سرجیو لئونه این فیلم را از آن اقتباس کرده است).
«هنگامی که دو شکارچی به دنبال یک طعمه می روند، معمولاً در نهایت از پشت به یکدیگر شلیک می کنند». این یکی از دیالوگ های مشهور سرهنگ مورتیمر در فیلم است که پایه و اساس همکاری بین دو شخصیت اصلی را ایجاد می کند.
از آنجا به بعد، کشتار رخ می دهد. مورتیمر و مانکو به نقاط قوت یکدیگر تکیه می کنند، در حالی که دومی کارهای جسورانه انجام میدهد و اولی از موهبت هوشیاری بالای خود برای پشتیبانی از شریکش استفاده می کند.
جدای از آن، فیلم مملو از صحنه هایی است که مطمئناً در ذهن بیننده می مانند. چه ون کلیف باشد و چه ایستوود که به سمت کلاه یکدیگر تیراندازی کنند، چه این دو در حال شلیک به سیب هایی روی درخت باشند، همه چیز سرگرم کننده و هیجان انگیز است. علاوه بر آن، فهرست بلندبالایی از سرسپردگان شروری وجود دارد که با لباس های شیک مقابل این دو قرار می گیرند. برای لئونه، یک فرد شرور باید زشت باشد، بنابراین چهره های ترسناک در اینجا کم نیست.
۱-The Good, the Bad and the Ugly (1966)آخرین قسمت از سه گانه دلار به طور گسترده ای بهترین وسترن تمام دوران شناخته می شود. داستان خوب، بد، زشت حول محور سه مرد است که به دنبال طلای متعلق به نیروهای کنفدراسیون هستند که در یک قبرستان مخفی دفن شده است.
یکی از آن ها شخصیت ون کلیف، چشم فرشته ای، یا همان شخصیت بد داستان است. او به عنوان یک سرباز قدیمی که اکنون مزدور است به مخاطب معرفی می شود، کسی که حاضر است تا زمانی که دستش به گنج برسد، ز هیچ زورگویی و کشتاری دریغ نکند.
همه چیز در مورد خوب، بد و زشت شایسته ستایش است. تنش، کار با دروبین، موسیقی، دیالوگ، اکشن و روایت عالی، همه با هم ترکیب شده و فیلمی بی عیب و نقصی را خلق کرده اند. ون کلیف، کلینت ایستوود و الی والاش در طول فیلم در بهترین فرم خود باقی می مانند و بازی های آن ها با موسیقی شگفت انگیز انیو موریکونه بزرگ تکمیل می شود.
سوت زدن و دل دلی کردن لحن فیلم را تعریف می کند، در حالی که استفاده از سازهایی مانند فلوت و اوکارینا به تقویت خطر و تنش کمک می کند. در مجموع، این فیلم تاثیر زیادی بر ژانر وسترت و به طور کلی سینما داشت.
رویارویی نهایی به سبک دوئل مکزیکی در بسیاری از فیلمها و تولیدات دیگر تقلید شده است، در حالی که الگوی شل دادن به یک داستان حول سه شخصیت با دیدگاههای اخلاقی متضاد نیز چندین بار در پروژه های سینمایی دیگر استفاده شده است.
کانال عصر ایران در تلگرام